به فال نیک گرفتم که سال نو شاید
نسیم باد بهارت به صورتم بوزد
حمید خان محمدی
و من یمت یرنی، مؤمنین و یا کفار
چه وقت شیرینی، مرگ در کنار علی (ع)
خدا مرا به وجودت هدیه ای بخشید
همین که با منی انگار صد گوهر دارم
مجال آه ندارم ز درد دوری تو
بیا و ماه نگاهت نهان مکن ز دلم
بر لبم مهر خموشی زده غربت... اما
حرف ها میزند این چشم، که دریای غم است