غرق نگاه

قلم به لوح قضا خورده تا غزل گل کرد...

غرق نگاه

قلم به لوح قضا خورده تا غزل گل کرد...

مقام جعل ندارم...

به جعل ما که نبود شدت گرایش عشق

عنایتی بنما رَفض خود مکن ز دلم


حمید خان محمدی 

اسب وحشی خیالم، به کجا میبریَم..

به هلالی که درخشان شده از جلوه ی تو

آسمان شبم ای کاش منقش باشد


مشق چشمان تو در ذهن، صفایی دارد

اسب وحشی خیال است، که سرکش باشد


حمید خان محمدی

انشاء نفس...

خوابم که برد حال و هوایت مرا گرفت

انشاء نفس کرده ام اما چه سود از این


حمید  خان محمدی