غرق نگاه

قلم به لوح قضا خورده تا غزل گل کرد...

غرق نگاه

قلم به لوح قضا خورده تا غزل گل کرد...

ندای صبح گاهی...

شنید این ندا را خماری ز ساقی

بنازم به چای غلیظ عراقی


حمید خان محمدی

مصور الصور...

هر کجا می‌نگرم روی تو را می بینم

این چه ظلمی ست که هر دم به خیالم باشی



حمید  خان محمدی 

مقام جعل ندارم...

به جعل ما که نبود شدت گرایش عشق

عنایتی بنما رَفض خود مکن ز دلم


حمید خان محمدی 

انشاء نفس...

خوابم که برد حال و هوایت مرا گرفت

انشاء نفس کرده ام اما چه سود از این


حمید  خان محمدی 

قسم به نام علی (ع)

قسم به نام علی(ع) گر دوباره زنده شوم 

سرم به تیغ دهم باز به عشق روی علی (ع)


حمید خان محمدی