گفتم به خود از یار نه اینکه خبری شد!...
از سنگ دلی شیوه ی او پرده دری شد
هر فکر و خیال از اثر گردش چشمش
بین اگر و باید و شاید سپری شد
تفسیر من از آمدن ابر جدایی
باران نمایان شده از چشم تری شد
افسوس در این چشمه ی چشمان محبت
از عشق فقط قسمت ما، بی ثمری شد
صد واژه تغزل به سرم آمده انگار
لب باز نکرده همه از در به دری شد
حمید خان محمدی