آغوش تو در خواب... چه تصویر قشنگی ست
ای وای که با این دل دیوانه چه جنگی ست
چشمان تو سرچشمه اشعار دلم بود
عمری ست عبادت کده ام این بت سنگی ست
یک گوشه نگاهت به خیالم زده امشب
زنگار، تو بردار، که دل زنگیِ زنگی ست
حتی به فراق تو غزل، اشک فشان است
تشویش شبانه تشری زد که:چه ننگی ست؟
فهمیده ام حالا که در تاب و تب عشق
یک رنگ نبودی و دلت از همه رنگی ست
حمید خان محمدی