زمین کرببلا پُر ز یاس پرپر شد
فَقطَّعوا بِسُیوفٍ، علی اکبر(ع) شد
همین که گفت اَنا بنُ عَلیٌ اِلحیدر(ع)
تمام تن، هدفِ ضربه های لشگر شد
عدو ز کینه عمودی، به فرق سر کوبید
میان اهل حرم، ناله ها مکرر شد
به هر کجا نظرش جلب شد، علی(ع) میدید
ز داغ شبه پیمبر(ص) ، پدر مکدر شد
و خَدَّعوا، پدرش بوسه بر لبانش زد
ز غصه چشم ملائک در آسمان، تر شد
عدو نکرد به این اِکتفا، و اَما بعد...
به روی نیزه سرش، لحظه های آخر شد
حمید خان محمدی