غرق نگاه

قلم به لوح قضا خورده تا غزل گل کرد...

غرق نگاه

قلم به لوح قضا خورده تا غزل گل کرد...

کودک کفاش..

نحسی انگار فتاده سر راه پسرک

 دیده ی کودک کفاش پر از باران بود


تشنه از بی کسی و جرعه ی آبی می جست

او نفهمید عطش، میله ی این زندان بود


حمید خان محمدی

نظرات 1 + ارسال نظر
همون دختره شنبه 15 خرداد 1400 ساعت 20:09

زیبا بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد