نحسی انگار فتاده سر راه پسرک
دیده ی کودک کفاش پر از باران بود
تشنه از بی کسی و جرعه ی آبی می جست
او نفهمید عطش، میله ی این زندان بود
حمید خان محمدی
زیبا بود
زیبا بود