حب تو گر بنشیند به نهان خانه ی دل
می زند شعر و غزل بر سر کاشانه ی دل
نام مولا به زبان آمده امشب، سر و پا
مست گشتیم ز شور می و پیمانه ی دل
ما که هستیم... چه هستیم... نمی دانم من
این چه عشقیست که آتش زده بر لانه ی دل
و تَصَدَّق پدر خاک نظر کن به گدا
تا شود باعث آرامش و سامانه ی دل
کاش قسمت شود ایوان نجف در شب قدر
شنوم گوشه ای از ناله ی مستانه ی دل
دور بستر همه جمعند خدا می داند
سوخت بالا سر شمع ت همه پروانه ی دل
حمید خان محمدی