غرق نگاه

قلم به لوح قضا خورده تا غزل گل کرد...

غرق نگاه

قلم به لوح قضا خورده تا غزل گل کرد...

تو دوری از برم دل در برم نیست...

نگار مه جبین من کجایی

ای عشق آتشین من کجایی


ازل ما را به یادت آفریدند

بهار اولین من کجایی


به ملک عشق تو ما را غمی نیست

شه بالا نشین من کجایی


نفس بر سینه ی عاشق رسیده

بلاها در کمین من، کجایی


صدف‌های نگاهم مات مانده

به دریاها نگین من کجایی


خوشا زندان پر مهر نگاهت

که شد حصن حصین من کجایی


برای دیدنت صبرم سر آمد

نگاه آخرین من کجایی


حمید خان محمدی 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد