غرق نگاه

قلم به لوح قضا خورده تا غزل گل کرد...

غرق نگاه

قلم به لوح قضا خورده تا غزل گل کرد...

ذکر علی (ع) می‌گویم...

به لبم شعر و ثنا، ذکر علی(ع) میگویم

گفت عالم به صلا: ذکر علی(ع) میگویم


خواب ایوان نجف دیدم و ناگه پر شد

سرم از شور صفا، ذکر علی(ع) میگویم


کرد مدهوش خود از بدو ورودم به حرم

نور ایوان طلا، ذکر علی(ع) میگویم


در حرم اذن دخولم نشد از خجلت اثم

نیست نایی به نوا، ذکر علی(ع) میگویم


برد غفلت همه عمرم کرده سرباز انگار

زخم صد جور و جفا، ذکر علی(ع) میگویم


و إن یکادی خواندم تا دلم آرام شود

شد ز ما دفع بلا، ذکر علی(ع) میگویم


پدرانه بگشوده گره هایم را باز

درد ما کرد دوا، ذکر علی(ع) میگویم


حیدری... پشت در خانه ی تو مسکین داد

آب و آیینه جلا، ذکر علی(ع) میگویم


عشق حیدر(ع) زده تا حد جنون با تیغش

گردنم را ز قفا، ذکر علی(ع) میگویم


جان ناقابل خود قابل اگر داند او

میدهم بهر ولا، ذکر علی(ع) میگویم


حمید خان محمدی 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد