آخر چگونه می شود با دلهره سر کرد
شب تا سحر باید دعا با قلب مضطر کرد
نفعی نبود از ادعای عاشقی، تنها
فریاد لافش گوش عالم اینچنین کر کرد
گمگشته ایم از درد عشق و داغ تنهایی
باید به جای غمگساری فکر دیگر کرد
از سوی ایوان نجف آمد نوای عشق
باید توسل بر نگاه مهر حیدر(ع) کرد
حیدر(ع) که شور انداخت بر قلب سپاه حق
کاری که با درب عظیم حصن خیبر کرد
آری همان حیدر(ع) که عشق ش را تمام عمر
وقف نگاه مضطر زهرای اطهر(س) کرد
تیر جفا زد مرد جنگی بر دل حیدر(ع)
یاس کبود آل طاها را که پرپر کرد
زینب(س) صلات لیل آخر، جا نمازش را
آورد و گریه بر تن بی جان مادر کرد
حمید خان محمدی
شعرتون بسیارزیباست...