آتش عشق تو جاری شده در جان و تنم
تربت پاک بقیعت، قبله گاه وطنم
خورده نانی سگ ولگرد، ز دستت، پس از این
بنویسید مرا کلبِ امام حسنم(ع)
روی زیبات شده نقطه و عالم پرگار
گَشته ام دور سرت، ذوبِ در این سوختنم
سفرهی رزق تو در عالم خلقت پهن است
ریزه خوارت شده ام، بی خبر ازخویشتنم
به خیالم غزلی آمد و ناگه دیدم
سوخت از غربت تو واژه درون دهنم
تربت کرببلا بر لب من لحظه ی مرگ
حَسنی ام(ع) بنویسید به روی کفنم
حمید خان محمدی