آن سان که خار، یارِ گلستان شود گهی
مجنون اسیر لیلی دوران شود گهی
با اینکه هست کار غلامان، غلامیت
نوکر به خیمه گاه تو مهمان شود گهی
حتی اگر ز باغ فدک حاصلی نماند
رزق بهشت روزی سلمان شود گهی
بگذار بی محلیات اهل وفا کنند
یک پینه دوز محرم سلطان شود گهی
از چشم این و آن چو فتادی غمین نباش
هدیه ز مور نزد سلیمان شود گهی
گر اشک چشم مانده به راهم، امید هست
دریا عجین قطره ی باران شود گهی
یک گوشه چشم یار عوض میکند مرا
حُر هم ز لطف جزء شهیدان شود گهی
بیارزشم ولی شده ام کلب آستان
سگ هم به کوی یار نگهبان شود گهی
در پشت ابر چهره ی خود را نهان مکن
با یک نسیم روی تو تابان شود گهی
ای جزر و مد پلک دو چشم تو، قاتلم
غرق نگاه شامل طوفان شود گهی
دل خانه ی امام زمان نیست لااقل
ای کاش همنشین تو جانان شود گهی
ما ریزه خوار خوان حسینیم و ریزه خوار
هم سفره ی تمام امامان شود گهی
ناشناس