غرق نگاه

قلم به لوح قضا خورده تا غزل گل کرد...

غرق نگاه

قلم به لوح قضا خورده تا غزل گل کرد...

قد رعنا

سجده گویم بر خدای پر نعم

دیدم آن لبخندت ای پاره تنم


چون ملائک سیر کن بر روی ابر

شکر خالق بهر این لطف و کرم


چشم تو طوفان کند دریای عشق

غرق شد مجنون در این ، چشم ترم


گر ببینم قد رعنای تو را

جان نا قابل فدایت می کنم


میزنم فریاد سر مستی اگر

بر رخ زیبای تو بوسه زنم


خنجری شدبر دل دریایی ام

جزر و مد پلک چشمت ای صنم


حمید  خان محمدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد