غرق نگاه

قلم به لوح قضا خورده تا غزل گل کرد...

غرق نگاه

قلم به لوح قضا خورده تا غزل گل کرد...

ساعت به وقت شهادت حاج قاسم

سردار پر کشید و کسی را خبر نکرد

ذکر حسین فاطمه (س) از لب به در نکرد


بر تن لباس بندگی محض کرده بود

شب را بدون ذکر و نیایش، سحر نکرد


کامل نشد خلوص عبادات و بندگی

 آنکس که بر قنوت صلاتش نظر نکرد


حتی ابهت صف دشمن به وقت جنگ

یک لحظه بر نگاه شجاعش، اثر نکرد


میزد به قلب دشمن و چون شیر صف شکن

جنگاوری که کرد، بدون ظفر نکرد


سردار سر سپرده و مجنون کربلا

غیر از طریق عشق، به جایی سفر نکرد


دریای پر تلاطم خون و نثار جان

از موج پر خروش شهادت حذر نکرد


از آن دلی که کس به ره ش، رهگذر نبود

حسرت کشیده ام که چرا او گذر نکرد


حمید  خان محمدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد