شرمنده ام که مایه ی شرمم برای تو
ما را نوشته اند از اول به پای تو
نایی نمانده بر دل بی جان و خسته ام
صد مرده زنده می شود از یک نوای تو
هستند انس و جن سر خان محبتت
سرچشمه ی حیات جهان در لوای تو
یک گو شه ی نگاه تو ما را شفا دهد
درمان شده ست درد همه از دوای تو
ما در احاطه ی غم و اندوه می تپیم
آخر نشد زَنَم نَفسی در هوای تو
سرمایه ای نمانده به جز جانِ بی رمق
ناقابل است، این تن و جان هم فدای تو
إنا الحسین (ع) آتش عشقی ست در قلوب
لا تَبرُدُ، شده دل ما مبتلای تو
محشر چه عرصه ای شود از لطف و بخششت
این تازه گوشه ای بُوَد از خونبهای تو
مرغ خیال ما همه شب از غم فراق
پر می زند به محشر کرب و بلای تو